بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» خرد و احساس در فلسفه و هنر ، در عرصه ی عمل

خرد و احساس در فلسفه و هنر ، در عرصه ی عمل

با توجه به مطالعات انجام شده به نظر می رسد ، نظریه های بسیار متفاوت و گاهی حتا متضادی در باب جایگاه خرد و احساس در هنر و فلسفه وجود دارد . نطریاتی که سالهاست در حال ارایه توسط هنرمندان و فلاسفه هستند . در این فرصت اندک بر آن هستم که باور خود را در این باب با دوستان در میان گداشته و اندکی در این موضوع تفکر کنیم . پیش از هرچیز ذکر این نکته ضروریست که آنچه که بیان خواهد شد حاصل تفکر و تحقیق شخصی بنده بر پایه ی نظریات مختلف بوده و ادعای حتمی بودن آن را ندارم بلکه تا این لحظه گمانم بر صحت این نوشتار می باشد


با پیشرفت علوم پایه و مخصوصا علم شناخت مغز و اعصاب و روانشناسی ، بر همه روشن شده است که مغز انسان دارای دو نیم کره بوده که هر دو اگر در برخی کارها کاملا شراکتی کار می کنند ، در برخی امور نیز به صورت جداگانه و تنها فعالیت دارند . با شناخت مجموع وظایف و کارکردهای دو نیم کره ی مغز ، این اطلاعات به دست آمده است که اساسا کارهایی که مربوط به هنر هستند در نیم کره ی راست و کارهایی که مختص خردورزی به معنای علومی همچون منطق ، فلسفه و حتا ریاضی هستند در نیم کره ی چپ انجام می شوند . نتیجه اینکه در کارهای خردورزی و اندیشه های فلسفی می توان گفت که نیم کره ی چپ فعالیت غالبی داشته و در کارهای هنری ، نیم کره ی راست مغز .

حال این نکته ی مهم را به کناری گذاشته و استفاده از نتیجه اش را به بعد موکول می کنیم و به بحث حاشیه ای مهمی می پردازیم . همه ی ما می دانیم که انسان در طول روز و به طور کل در طول مدت زندگی اش با انتخابها و گزینش ها ی زیادی روبرو خواهد شد . برخی افراد بخش منطقی ذهنی ( نیم کره ی چپ ) را در این امور بیشتر به کار میگیرند و برخی از افراد بخش احساسی ( نیم کره ی راست ) را . اما آنچه که به نظر می رسد این است که ما زمانی می توانیم ادعای بهترین تصمیم و عالی ترین برخورد را داشته باشیم که هم زمان از هر دو نیم کره ی مغزی در تصمیمات و اعمالمان استفاده کنیم .

حال دوباره به بحث هنر و فلسفه می پردازیم . در هنر ، به باور ما تعالی کار هنری زمانی خواهد بود که ، اگرچه که احساس پیشرو کار هنری است ولی از پس احساس ، تفکر منطقی نیز در حرکت باشد . و در فلسفه کاملا برعکس ، یعنی اگرچه در فلسفه اساس بر پیشرو بودن خردورزی و نیم کره ی چپ می باشد ولی تعالی کار فلسفی زمانی است که احساس یا نیم کره ی راست مغزی نیز در پس آن در حرکت باشد . با این نگرش به راحتی می توان فهمید که متعالی ترین آثار هنری و مترقی ترین افکار فلسفی چگونه به وجود آمده و برای به وجود آمدنشان چه ملزوماتی دارند . این بحث تئوری را به راحتی می توان در عمل به کار گرفت و برای خلق آثار هنری ماندگار و افکار فلسفی موثر از آن استفاده کرد .

مثلا در باب هنر ، برخی تنها بر این نظرند که اثر هنری ماهیت وجودی و دلیل خلقتش این است که تنها احساسات انسانی را برانگیخته سازد . برخی نیز این هدف را بی معنی دانسته و بحثهای طولانی می کنند که اگر تنها هدف هنر برانگیختن احساسات انسانی باشد ، انسان به خودی خود در روابط اجتماعی و از دیگر سو با رابطه ی با طبیعت ، احساساتش به قدر کافی برانگیخته می شود ، پس الزامی به وجود هنر نیست . باور ما این است که همانگونه که مختصری اشاره شد ، هنر باید هدفی فراتر از تحریک احساسات انسانی را دنبال کند و تنها در این صورت است که کاری به عنوان کار واقعا موثر و ماندگار هنری شکل می گیرد . هنرمند باید بکوشد که در عین تحریک احساسات و عواطف گوناگون در انسان ، یک یا بیش از یک فکر را نیز به مخاطب خویش ارایه کند . این کار در همه ی هنرها قابل انجام است . اما غیر از اینکه بعد از ایجاد اثر هنری به این روش ، احساس و خرد ( نیم کره ی راست و چپ ) هر دو مخاطب اثر می شوند ، نکته ی مهم این است که در حین خلق اثر هنری نیز باید این هماهنگی در وجود خود آفریننده ی اثر یا همان هنرمند ، وجود داشته باشد . در غیر این صورت هنرمند موفق به خلق اثری کامل و متعالی نخواهد شد .

طرز تهیه چیز کیک پنیری بدون گلوتن مطلب مرتبط طرز تهیه چیز کیک پنیری بدون گلوتن

در فلسفه نیز ، برای خلق تفکر متعالی فلسفی ، همین کار ضروریست با این تفاوت که در فلسفه الم داری کار فلسفی با نیم کره ی چپ مغز بوده و این نیم کره ی راست است که در پس آن وارد می شود .

حال با دانستن اینکه در فلسفه و هنر ، تعالی خود فیلسوف و هنرمند و تعالی آثارشان مستلزم رعایت به کارگیری هر دو نیم کره ی مغزیست ، و با عنایت به اینکه عرض شد که انسان در طول زندگی خویش همواره در حال انتخاب بوده و بهترین انتخابها آنهایی است که از نتیجه ی کار هر دو نیم کره ی مغزی برآمده باشند ، دانسته می شود که ، هنر و فلسفه اگر با شرایطی که عرض شد تولید اثر و فکر کنند ، انسان را عادت به شیوه ای از تفکر میدهند که در آن به کارگیری هر دو نیم کره ی مغزی الزامیست و این اولین و ساده ترین دست آوردش این است که انسان در تصمیم گیریهای روزانه اش در طول دوران حیات ، موفقتر خواهد بود چه اینکه عرض شد که بهترین تصمیمات آنهاییست که هر دو جنبه ی عقلی و احساسی در آنها لحاظ شده باشند .

مطلب دیگر آنکه ، انسان برای رسیدن به این رشد مغزی ، حتما نباید هنرمند یا فیلسوف باشد . اگرچه به باور ما جامعه ای که هنرمند و فیلسوف ندارد اعضایش از چنین رشد و تعالی ای باز می مانند ، ولی از دیگرسوی ، این بدان معنی نیست که همه باید هنرمند یا فیلسوف باشند . بلکه اگر در جامعه این دو قشر وجود داشته و در حد تعالی و استانداردی که عرض شد خلق آثار نمایند ، دیگر افراد جامعه نیز با قرار گرفتن در مقابل آن آثار و به اصطلاح مخاطب آثار هنری و افکار فلسفی شدن نیز ، می توانند به رشد و تعالی ذهنی و نتیجتا ارتقاء کیفیت زندگی دست یابند . از این روی است که به باور ما جامعه ی انسانی ای که هنرمند و فیلسوف ندارد از رشد و تعالی به دور خواهد بود و در کل می توان گفت که ، جامعه ای که هنرمند ندارد قلب ندارد و جامعه ای که فیلسوف ندارد عقل ندارد .

حال سوالی که پیش می آید این است که ، خب در فلسفه که ترتیب کار مشخص است و فکر اساسا فکر است و انواع ندارد ولی در هنر ، آیا کدام نوع از هنر بیش از دیگر هنرها می تواند این تربیت دو نیم کره را هم زمان و در کنار هم در خویش داشته باشد؟ به نظر می رسد که اگرچه این خاصیت در کل هنرها وجود دارد اما اگر بخواهیم به ترتیب بر اساس باور خود رشته هایی را ذکر کنیم باید عرض کنیم که

اول : ادبیات

دوم : موسیقی

سوم : نقاشی

بر اساس تحقیقات شخصی و تجربه ی مختصر در سه رشته ی مذکور ، به نظر می رسد که این سه رشته به ترتیب دارای مقام موثر در ایجاد تعادل بین دو نیم کره در هنرمند هستند و نتیجتا در مخاطب نیز این تعادل را ایجاد خواهند کرد . اگر چه هر سه رشته ی نامبرده و دیگر رشته های هنری ، نهایت نیاز به احساسات را برای خلق اثر دارند ، در کنار احساس ملزومات بسیار دقیق تکنیکی و منطقی نیز دارند که دوستانی که با این رشته ها در عرصه ی عمل آشنا هستند این امر مهم را به وضوح شاهد هستند .

در آخر نکته ی ظریفی که قابل ذکر است این است که ، ما ایرانیان در عرصه ی احساس بسیار حساس و مستعد هستیم ، در عرصه ی نظریات عقلی نیز همچنین ، ولی به نظر می رسد کمتر کوشیده ایم که تفکری را در عرصه ی هنر به جهان معرفی کنیم از این روست که شاید آثار ماندگار متعالی جهانی ما کم باشد . و یا حداقل به دورانهای جدید نبوده و متعلق به دوران های قبل باشد . امیدواریم که بتوانیم با در نظر گرفتن این نکات مهم به خلق آثاری ماندگار و متعالی رسیده و سهم بسزایی در برکشیدن نام و اعتبار کشورمان ، در عرصه ی جهانی داشته باشیم .

با سپاس _ م.ن.صفا


بازدید سایت خود را میلیونی کنید
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  مشاور ایرانی در لندن   |   تهران وکیل   |   گردشگری ارم بلاگ   |   فروش تجهیزات ویپ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی مشاهده