دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه!

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» یک تمرین برای شادی و خوشبختی

یک تمرین برای شادی و خوشبختی

همه این جمله را شنیده ایم که در لحظه ی حال زندگی کن ، ولی شاید کمتر به آن عمل کرده باشیم . نگریستن به گذشته برای بهره وری از آن به عنوان کوله بار تجربه عملی بسیار خوب و سازنده است . نگاه کردن به آینده نیز به عنوان هدفمند بودن بسیار با ارزش است . اما نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که اکثر ما به گونه ای اعتیاد آور و بیمارگونه به گذشته و آینده می نگریم . گذشته را برای قضاوت خویش به یاد می آوریم و خود را بیرحمانه قضاوت می کنیم . گاهی نیز آینده را به خاطر آورده و شادی و خوشبختی خود را وابسته به رسیدن به آینده میدانیم


حقیقت این است که اگر ما به گذشته بازگردیم به احتمال زیاد همان اشتباهاتی را که مرتبه ی نخست در گذشته ی خویش انجام داده ایم ، دوباره تکرار خواهیم کرد . چرا که اگر امروز ما آن اعمال را اشتباه می دانیم نتیجه ی تجربه ای است که از انجام عمل مذکور و وصول به نتیجه اش یافته ایم . و اگر بدون این تجربه به گذشته بازگردیم ، دوباره آن عمل را تکرار خواهیم کرد .


در مورد نظر دایم به آینده داشتن ، کار بسیار سخت تر است و مشکل عمیقتر . چه اینکه افراد زیادی را اطراف خود می شناسیم که همیشه شادی و حس خوشبختی خود را وابسته به رسیدن به آینده کرده اند ، ولی اکنون ده ها و صدها بار است که به آینده شان رسیده اند اما هنوز احساس شادی و خوشبختی نداشته و هنوز هم چشم انتظار رسیدن آینده هستند! برای نمونه ، آیا یادتان هست که چقدر آرزو داشتیم که دروس دبیرستان تمام شوند و ما دیپلم بگیریم و در رشته ی مورد علاقه ی خود در دانشگاه قبول شویم؟ یادتان هست احساس می کردیم که در صورت وقوع این واقعه ، چقدر خوشحال خواهیم بود؟ اما یقین دارم که درصد کمی از آن خوشحالی ای که منتظرش بودیم را چشیدیم و آن درصد اندک نیز مدت زمان زیادی دوام نیاورد . ده ها و صدها آرزوی دیگر نیز در زندگی وجود دارند که ما شادی خویش را به دست یافتن به آنها وابسته می دانیم . اما حقیقت آن است که اگر شادی را و حس خوشبختی و کامل بودن را در خودمان پرورش ندهیم ، حتا بعد از رسیدن به خواسته هایمان نمیتوانیم شاد باشیم چرا که ما شادی و خوشبختی را در درون خویش نکاشته ایم .


اشیاء به خودی خود و ذاتا شادی و غم برای ما به ارمغان نمی آورند بلکه این ما هستیم که به آنها اجازه ی دادن شادی یا غم را می دهیم . برای درک بهتر این نکته مثالی را همیشه برای دوستان می زنم . لطفا به مثال دقت بفرمایید و در آن تفکر و تامل کنید .

یک زن و وهر که دارای سطح درآمد متوسط رو به بالا بودند ، فرشی دست باف داشتند که سالها بود که در خانه و در اتاق پذیرایی پهن بود . فرش هرچند که زیاد پا خورده بود اما هنوز زیبا بود ، تنها یک گوشه از آن ریشه هایش را بچه ها کنده بودند . یک گوشه ی ده سانتیمتری . زن خانه یکی دو سالی بود که به هر مناسبت که می شد از همسر خویش درخواست می کرد که فرش را عوض کند . می گفت تو هم پولش را داری و هم اینکه این فرش دیگر قدیمی شده پس باید فرش جدید بخریم . این حکایت مدتها ادامه داشت و منجر به جر و بحث میان زن و مرد شده و باعث ناراحتی بچه ها می شد که از صدای بلند پدر و دعوای میان مادر و پدر ترسیده بودند . یک سال قبل عید نوروز مرد تصمیم گرفت کار را تمام کند و دیگر اینهمه بحث و دعوا را نداشته باشند . پس فرشی نو خرید و فرش قدیمی را بیرون انداخت . مردی دیگر که از جهت درآمد در حد فقر و حتا زیر خط فقر بود فرش را دید که چندتا شده و جلوی درب خانه ای افتاده ، آن را برداشت و به خانه برد . بچه ها خواب بودند . فرش را با همسرش پهن کردند و جارویی به آن کشیدند . همسرش بسیار شاد بود ، بچه ها هم از آمدن بابا و شنیدن صدایش بیدار شدند و فرش را که دیدند شادی کنان مشغول بازی و پریدن روی فرش شدند .

آری ، فرشی که برای یک خانواده تولید اندوه و دعوا می کرد برای خانواده ی دیگر تولید شادی و سرور کرد . پس این فرش نبود که شادی و غم می داد بلکه این آدمها ، با آرزوها و خواسته ها و شرایط مختلفشان بودند که احساساتی متفاوت از فرش را دریافت می کردند .


کل اشیاء جهان مثل همین فرش است . به جای این فرش می توانید مثال یک کابینت ، یک زیر تلوزیونی یا حتا یک کتاب را در نظر بگیرید . همه ی عالم مادی همینگونه است . حال چگونه ما می توانیم بذر شادی و خوشبختی را در درون خویش بکاریم؟ به باور این بنده ، با زندگی کردن در لحظه ی حال . به این روش با کمال تعجب خواهیم دید که زندگی لذتبخش است و احساس شادی و خوشبختی خواهیم کرد . چه فقیر باشیم و چه ثروتمند . البته مشکلات فقر را نمی توان نادیده گرفت اما اگر منصفانه به قضیه نگاه کنیم می بینیم که بسیاری از ما شاد بودن و احساس خوشبختی کردن را یاد نگرفته ایم . با هرکس صحبت می کنی میگوید آه یادش به خیر پنجاه سال قبل زندگیها چه صفایی داشت . کافیست از او بپرسید پنجاه سال قبل در هر خانه چند ماشین بود؟ پنجاه سال قبل آیا همه از خودشان خانه داشتند؟ پنجاه سال قبل همه در خانه تلوزیون و کامپیوتر و هزار امکانات دیگر داشتند؟ جواب منفی خواهد بود . آری ، امکانات زندگی بسیار خوب است اما یادمان باشد که آخر کار این خود ما هستیم که مشخص می کنیم شاد و خوشبخت باشیم یا نه .


در آخر باید به نکته ای اشاره کنم . زندگی در لحظه ی حال به معنی بیخیالی و باری به هر جهت بودن نیست ، عده ای وقتی میخواهند زندگی در زمان حال را امتحان کنند اشتباها باری به هر جهت شده و حسابی بیخیال می شوند برای اینکه این انحراف پیش نیاید اول مثال کوچکی زده و بعد تمرینی برای زندگی در لحظه ی حال را خدمتتان عرض خواهم کرد .


نعمتهای مادی و معنوی همیشه لذتبخش هستند ، هر کدام لذت خاص خودش و طعم خاص خودش را دارد اما تنها به این شرط که روی تک تک آنها تمرکز شود . یک مثال را که دوست دارم همه ی ما امتحان کنیم خدمتتان عرض می کنم . نخودچی خوشمزه است ، کشمش خوشمزه است ، پسته خوشمزه است ، بادان خوشمزه است ، فندق خوشمزه است . اما تنها به شرط تمرکز . ابتدا تک تک این دانه ها را از هرکدام دو سه عدد انتخاب کرده و در کف دست بریزید و با هم به دهان بیاندازید و بجوید . شما با مزه ای پوچ مواجه خواهید شد! اما برای بار دوم تک تک آنها را یکی یکی به دهان گذاشته و بجوید ، حالا بسیار خوشمزه تر خواهد بود . آری تمرین ما هم همینطور است


تمرین برای زندگی در لحظه ی حال بدون انحراف به بیخیالی و باری به هر جهت بودن :

تمرین ساده است ، کافیست بیست و یک روز به خودتان عادت دهید که در هر دقیقه و ساعت روز و به هر مقدار که مشغول کاری هستید ، تنها مشغول همان کار باشید . مثلا اگر یک ساعت تلوزیون میبینید ، تنها تلوزیون ببینید . اگر ده دقیقه آجیل می خورید تنها آجیل بخورید . اگر یک ساعت حرف می زنید ، تنها حرف بزنید . نه اینکه پای تماشای تلوزیون ، تخمه هم بخورید و حرف هم بزنید و وسطش آب هم بنوشید! این کار باعث می شود که نتوانید از کارها لذت ببرید ، درست مثل خوردن یک دفعه ای مغزها . اگر به مدت بیست و یک روز این کار عادتتان شود ، حتا وقتی راه می روید فقط راه بروید و بر روی راه رفتنتان تمرکز کنید ، آنگاه بعد این مدت خواهید دید که بسیاری از اعمالی که سالها انجام میدادید را انگار اولین بار است که انجام می دهید . انگار اولین بار است که تلوزیون میبینید ، انگار اولین بار است که چای مینوشید ، انگار اولین بار است که تخمه می شکنید . انگار درختان کوچه و محله تان را اولین بار است که می بینید انگار ماه را برای اولین بار مشاهده می کنید . آن هم چه اولین باری؟ اولین باری که بسیار با لذت خواهد بود . با این تمرین بیست و یک روزه به شرطی که حتا یک روز هم متوقف نشود و اگر متوقف شد بیست و یک روز را از اول شروع کنید ، مشاهده خواهید کرد که یک زندگی ساده تا چه حد جی تواند شادی بخش باشد . تبریک می گویم ، شما با این تمرین در مدت بیست و یک روز ، موفق شده اید بذر شادی و خوشبختی را در درون خویش بکارید ، از این به بعد باید تنها آبیاری آن را انجام داده و از آن مراقبت کنید .


خواهش می کنم تمرین را حتما انجام دهید و نتایج شگفت انگیزش را مشاهده کنید ، گوارای وجودتان باد این شادی و خوشبختی و بهروزی .


با سپاس

محسن نامدارزاده

م.ن.صفا

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  گردشگری ارم بلاگ   |   تهران وکیل   |   فروش تجهیزات ویپ   |   مشاور ایرانی در لندن  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


اعداد فرشته در عشق و روابط عاشقانه! ✓ کانال یوتیوب اعداد فرشته در عشق و روابط عاشقانه! ✓ کانال یوتیوب مشاهده